نگاهي كوتاه بر تاريخ  و فرهنگ مسلمانان

براي ورود به ساحت انديشه سلفي و شناسايي اين نحله مروري بر فراز و فرود و جزر و مدهاي تاريخ اسلام الزامي است. بر هيچ صاحبنظري در تاريخ فكر و تمدن اسلامي پوشيده نيست، از نيم قرن آغاز ظهور اسلام يعني تا پايان خلافت راشده به اين سو ــ كه: به تعبيري انفجار نور بود و پرواز در اوجها، و آن پيشرفت سريع و شگفت‌آور دين جديد را به دنبال داشت، ــ گام به گام جامعه پولادين توحيدي، حركت تقدمي و پيشروانه‌اش به كندي گرائيد. ابتدا تغيير در درون و در ارزشها پديد آمد. آن ايمان استوار و آن عدالت مثال زدني و آن عقول رازگشا، و رأفت دلگشا دگرگون گشت. لاجرم قانون تخلف‌ناپذير: أِنَّ الله لا يُغَيِّروا ما بِقَوْمٍ حتي يُغَيِّروا ما بِأنْفُسِهِم بر آنان نيز تطبيق شد. و دامنه تغييرات به اركان جامعه سرايت كرد. ولي تا ششصد سال نيز گرچه انحرافات شديد فكري و اخلاقي عارض شده بود و استبداد و تعصب و غارت و كشتار در سرتاسر سرزمينهاي اسلامي چشمگير بود، باز تمدن اسلامي همچنان يگانه تمدن ممتاز عالم بود. از حملات مغول و استيلاي آنان به بعد تمدن اسلامي از زايندگي و قدرت نيز بي‌بهره گشت و در سراشيب سقوط قرار گرفت فهرستي كلي از تغيير و تحولات عارض بر تمدن اسلامي از آغاز تا دوران معاصر بشرح زير در پيش رو قرار مي‌گيرد:

   ·    تبديل خلافت به سلطنت كه جانبازيهاي مسلمانان وفادار به اصول اسلامي* و ظهور امثال عمرابن عبدالعزيز با آن دادگري شگرف اعاده آن را ممكن نگردانيد و مرحله به مرحله برگشت آن دشوار تر گرديد و آمال رسيدن مجدد به خلافت به خاموشي گرائيد.

   ·    ظهور فرقه‌ها از قرن دوم به اين سو و جنگهاي داخلي بر سر قدرت چه در ميان عربها بصورت اموي و هاشمي و اموي و عباسي چه بين عرب و عجم* و نهادينه شدن سلطنت و لازمه آن كه استبداد سياسي است.

   ·    ورود تفكرات و علوم يوناني و سرياني و اسكندراني كه شكوفايي علمي را سبب شد ولي همبستگي سياسي و ديني را تضعيف نمود عامه را به پشتيباني رجال دين و نفي آن علوم برانگيخت و نخبه‌ها را به شيفتگي به آن علوم واداشت و به دامن حكومتها انداخت مانند تجربه معتزله و فلاسفه در قرن سوم و چهارم.

   ·    روشن شدن چراغ تمدن علمي مسلمانان در بغداد و خراسان و اندلس و رشد يك بعدي وسيع در همين زمينه و ادغام آثار و افكار يونانيان بطور كامل در تمدن مسلمانان اوج آن در كه قرنهاي سوم و چهارم و پنجم و ششم نمودار بود.

   ·    تجزيه خلافت بين بغداد و مصر و اندلس و ظهور ملوك‌الطوايفي در شرق و غرب عالم اسلام بدينصورت كه، تركها بر اركان حكومت‌ها غلبه يافتند خلافت فاطمي در مصر با پشتيباني شيعيان اسماعيلي برپا شد و خلافت عباسي به ضعف گرائيد و امويان در اسپانيا و شاخ افريقا حكومتي قوي تجديد كردند.

   ·    هجوم صليبها در غرب عالم اسلامي (490ه.ق) كه دويست سال بطول انجاميد به عقب نشيني و شكست صليبها منجر شد ولي براي مدتي طولاني ( دويست سال از 1091 تا 1290 ميلادي) آرامش را از برخي از سرزمينهاي اسلامي سلب كرد.

   ·    عالم اسلام هنوز از دفع صليبها در غرب فارغ نشده بود هجوم مغول از جانب شرق آغاز شد (616ه.ق ) بر خلاف صليبها حمله مغول به تسلط بر بخشهاي عظيمي از ممالك اسلامي منجر شد و ويرانيهاي مغول و اعقابشان مانند هلاكو و غازان حتي تيمور جبران‌ناپذير گشت در سال 656ه.ق خلافت بغداد از بين رفت ضربات علمي و اخلاقي و نظامي مغول بحدي شديد بود كه سرآغاز انحطاط و پس رفت تمدن اسلامي مي‌باشد.

   ·    از اوايل قرن هشتم دوباره تمدن اسلامي با مدارا با مغولانِ مسلمان شده راه قرنها پيش را دوباره پيمود ولي در زمينه‌هاي سياسي و ادبي و علوم عقلي و اجتهادات فقهي خصلت تقليد و گردآوري غالب شد و عرفان و كلام و فقه و حكمت نظري و عملي به سمت حاشيه نويسي و شرح نويسي گرايش پيدا كرد و تصوف فرهنگ رايج عصر شد.

   ·    برآمدن امپراطوري عثماني و تيموري بر ويرانه‌هاي مغول و تيمورِ لنگ در هرات و استانبول و درخشش مجدد تمدن اسلامي در قرن نهم.

   ·    علم شدن حكومت شيعي صفوي در ايران از آغاز قرن دهم 1907 هـ‌ و بريدن آن كشور مهم از جمع مسلمانان و قرار گرفتن در برابر امپراطوري عثماني و كند كردن تيغ عالمگير آن و كم اثر شدن تبليغات سياسي و مذهبي آن امپراطوري كه بهرحال به نفع امت اسلام بود و دو قطبي‌ شدن عالم اسلام به‌ نام سني و شيعي.

   ·    چراغ تمدن اسلامي در اروپا (اندلس) كه هفت قرن پرتوافشاني كرده و از عوامل نهضت رنسانس اروپا بود  در اواخر قرن 16 و اوايل قرن هفدهم با قتل عام مسلمانان توسط فيليپ سوم پادشاه اسپانيا مقارن قرن يازدهم هجري. (1609 ميلادي) به طور كامل به خاموشي گرائيد.

   ·    ترقي‌هاي ممتد اروپائيان بر اثر اكتشافات و اختراعات از قرن پانزده و شانزده ميلادي به اين سو و تفوق كامل بر عالم اسلام كه تاكنون هم ادامه دارد.

   ·    ظهور پديده استعمار و سلطه اروپاي مجهز به علوم و نظم و تكنولوژي بر ممالك عقب افتاده مسلمانان از قرن هفدهم ميلادي به بعد.

   ·    ضعف امپراطوري پانصدساله عثماني از قرن هيجده به بعد و عزل سلطان مقتدر آن عبدالحميد در 1909 فروپاشي آن در دهه دوم قرن بيستم بعد از جنگ بين‌المللي اول و پيدايش دهها دولت كوچك با آمال متفاوت زير نفوذ مستقيم و غير مستقيم دولتهاي اروپايي.

   ·    مبارزات استقلال طلبانه ملتهاي اسلامي و رسيدن به استقلال ظاهري ولي در عين وابستگي اقتصادي و سياسي به دولتهاي ثروتمند رشد يافته كه سرتاسر قرن نوزده و بيستم جريان داشته از مبارزات مسلمانان هند در 1857 تا مبارزات مسلمانان بوسني در سالهاي اخير و مبارزات مسلمانان چچن در همين زمان شاهد زنده و گويايي بر آنها است. و در بخشي از سرزمينهاي اسلامي چون كشمير و فيليپين و فلسطين نيز هنوز جريان دارد و بسيار پيچيده شده است.

اكنون ملتهاي مسلمان با پيشينه‌اي افتخار آميز و ديني گسترده و قدرتمند و آرمانخواه و حال و روزي اسفناك و آينده‌اي مبهم به استقبال قرن بيست و يكم ميلادي و قرن پانزدهم هجري آمده‌اند. بيداري اسلامي هم جز چند تكان محدود نتوانسته است چندان كاري انجام دهد و اكنون بيداري اسلامي هم بر اثر تفرقه در صفوف و كُندروي و تُندروي با بحراني شديد مواجه مي‌باشد.


 


 

* قيامهاي حضرت حسين و حضرت عبدالله ابن زبير و سليمان صُرَد خزاعي و سعيد بن جبير و زيد بن علي و علويه طبرستان و بعضي خوارج معتدل (اباضيه) و قيام محمد ابن تومرت در مغرب در قرن پنجم و ...

*  ظهور ابومسلم و قتل او توسط منصور عباسي و شورشهاي سنباد و مازيار و نفوذ وزرائي چون فضل بن سهل و آل برمك و كشتار آل برمك و شورش بابك نمونه‌هاي رقابت خونبار بر سر قدرت بود.