آسيبشناسی تحقيقات درباره سلفيه در كردستان ايران
بر روشنفكران و بيداران جامعه است. كه هنگام داوري درباره گروه سلفية خاصتاً در كُردستان ايران بدين موانع به ديدة بصيرت بنگرند و عامّة مردم را نيز به آنها متفّطن گردانند.
و اينك به چهار مانع اصلي از موانع فهم درست نسبت به پديده يا نهضت يا مذهب سلفيه در كُردستان ايران خواهيم پرداخت و يكايك حجابهاي مسير تحقيق را پاره كرده و آفتهاي فهم را شناسايي كرده تا از قضاوت مغشوش دور بمانيم.
مورد اول: از آفات تحقيق در مورد نحلة سلفية در كُردستان ايران خودشان هستند كه موجبات سردرگمي مردم و قضاوتهاي نادرست را فراهم كردهاند.
مورد دوّم: مراكز حكومتي ايران در كُردستان بويژه مركز بزرگ اسلامي ميباشد كه با دخالت در هر قضية مربوط به اهل سنّت و موضعگيري له يا عليه هر جرياني قضاوت عامّه را از مسير طبيعي منحرف و مخالفين مركز را هر كس باشد بر مسند حقانيت و مظلوميت مينشاند. و موافقين را به سزاي نفرت و چندش دچار ميسازد.
مورد سوّم: گروههاي سياسي و فرهنگي سكولار هستند كه غالباً با هر چه اسلامي است مخالفند و كينة گروههاي اسلامي را به دل دارند.
مورد چهارم: مشايخ طريقتها هستند كه رقابت و حتي عداوت ديرينه با گروههاي سلفي دارند.
و اينك شرح و تفصيل هر يك از موارد چهارگانه:
بيان و توضيح مانع اوّل:
تبليغات پر سر و صداي افراد منسوب به سلفيگري با خوش خيالي و بدون آگاهي لازم از مباني و مقاصد آن انديشه از عواملي بوده كه سبب سوءظن مردم به آنها شده است با سادگي و حرارت تمام از چيزهايي سخن گفتهاند كه به گمانشان كسي از آن مفاهيم و مطالب خبر نداشته بساط مجادلات مذهبي پيشين را دوباره گرم كردهاند. استناد بيش از حد به احاديثي در كتابهاي مخصوص، پافشاري بر جزئيات و مستحّبات و تكفير سريع كساني كه منكر حرفهاي آنها باشند و جرأت در ردّ و تخطئه و حتي تكفير علماي بزرگ چون شيخ محمّد عبده و سيّد قطب و ... انتشار جزوههايي بنامان «كفر و كافر» و «آنچه يك مسلمان بايد بداند» در ردّ و تكفير مرحوم علامه مفتيزاده موجب انگشتنما شدن آنها گرديده است و واكنشهايي در برابرشان ظاهر شده و نفرت بسياري را عليه خود برانگيختهاند. بعضي از اين افراد هم سابقة سياسي دارند و با مراكز دولتي روابطي داشتهاند*. كمتر در بين آنها اهل علمي در حدّ تدريس علوم اسلامي يا حتي كساني كه در مسايل اسلامي مطالعات لازم داشته باشند پيدا ميشود در احوالپرسي عادي و محاورات و طرز لباس پوشيدن هم گاهي علامتهاي گروهي و يا فرقهاي از خود نشان ميدهند. اين فعاليتهاي خام و ناسنجيده و ظهور خلقالساعّهاي بدون هيچ پيشينة روشن و آزمايش لازم به اضافة دفاع تمام عيار از طالبان و القاعده به هنگام جنگ افغانستان و حتي بعد از آن اين ظن و گمان را در بسياري تقويت نمود كه اين گروه از اساس مشكوك هستند و از بيرون كُردستان تغذيه فكري و ... ميشوند.
اينست كه در وهلة اوّل خود افراد گروه اجازه ندادهاندتا تصويري روشن از آنها به عنوان يك نحلة فكري با پيشينه و تبار مشخص و با شناسنامهاي معلوم در ذهن افراد دربارة آنها نقش بندد. نه تنها افراد عادي بلكه افراد آگاه نيز به آنها به ديدة ترديد مينگرند و از ماهيت فكري و سياسي آنها اظهار بياطلاعي مينمايند لذا به عنوان يك گروه اسلامي با شناسنامه فكري روشن به رسميّت شناخته نميشوند. هر چند گروههاي سلفي در هر جاي دنيا شناخته شده هستند ولي در سلفي بودن جماعتي كه امروز در كُردستان ايران فعاليت مينمايند اولاً جاي ترديد هست و ثانياً به كدام گرايش از گرايشهاي سلفي تعلّق خاطر دارند ثالثاً در جبههاي عملي و تاريخي كه اهل سنّت ايران براي بقاي خويش گشوده است در كجاي آن قرار دارند و چرا آن تضاد اصلي را به درون جبهه كشاندهاند و در راه احقاق حقوق ملّي و مذهبي مردم كُرد چكار كردهاند؟!*
اكنون كه اين جزوه در مرحله نهايي تدوين است سلفيگري در كُردستان ايران براي افراد آگاه به مسايل فكري وضعيت شفافتري پيدا كرده است زيرا بيشترين آنان از ترور و انفجار و انتحار اظهار برائت نموده و جزوههايي بنامان «حزب تكفير را بشناسيم» و «علماي سلفي از انفجار و ترور و انتحار بري و بيزارند» منتشر كرده و مباني فكري گروه سلفيه جهادي را مورد نقد قرار دادهاند پس به عبارت ديگر بيشترين آنها به سمت سلفيه طرفدار آلباني يا سلفيه اصلي تمايل پيدا كردهاند هر چند هستند كساني كه از افكار سلفيه جهادي متأثر هستند براي اطلاع بيشتر به بخش انشعابهاي اصلي سلفيه در آخر جزوه مراجعه شود و پخش يك حلقه سيدي كه در آن فردي معتقد به نحله سلفيه اصلي به تحليل نظرات جهاديها و نقد و رد مضمون خطبهاي از فرد ديگري معتقد به نظريه جهاديها ميپردازد*. در رمضان پارسال(1425) مصادف پاييز سال 83 در روستاي سراب در اطراف بوكان افراد مشهور به سلفي نشستي ترتيب داده و مواضع جديد خود را دال بر متهم كردن سلفيه جهادي به خوارج اعلام كردند.
بيان و توضيح مانع دوّم:
از ديگر موانع فهم درست به نسبت آگاهي مردم از مسائل اسلامي از جمله قضية سلفيها مراكز حكومتي بويژه مركز بزرگ اسلامي ميباشد. مركز بزرگ اسلامي غرب كشور از نهادهايي است كه بيش از دو دهه است در سرتاسر مناطق سنّينشين غرب كشور به فعّاليت مشغول است. در سالهاي اخير چون و چراهايي بر سر قانوني بودن يا نبودن آن به ميان آمده و از خواستههاي هميشگي اهل سنّت برچيدن يا تحديد فعاليتهاي آن بوده است*. بهر حال مركز بزرگ اسلامي غرب كشور بيش از ده هزار روحاني اهل سنّت را طوعاً و كرهاً زير پوشش خود دارد و از ديدگاه اهل تشيّع و حاكميت به قضايا مينگرد و همواره در مسائل مذهبي دخالت كرده و روحانيون دگرانديش اهل سنّت را غالباً به اتّهام وهابي تحت بازجويي قرار داده و بعضاً به زنداني شدن و اخراج از مساجد و خلع لباس و معّرفي به دادگاه ويژة روحانيت انجاميده است و نه تنها افراد روحاني بلكه افراد فعال مذهبي غير روحاني نيز گاهگاهي در دادگاه ويژه روحانيت محاكمه شدهاند حقيقت امر آنست كه چون تصدي مركز بزرگ اسلامي و دادگاه ويژه روحانيت در مناطق سنّينشين بر عهدة روحانيون شيعه است و نمايندة حاكميت محسوب ميشوند كسي يا كساني كه در برابر چنين نهادهايي قرار گيرند كسب وجهه مينمايند (درد مزمن و تاريخي شكاف دولت ـ ملت).
بنابراين چون در شهرهاي مختلف روحانيون سرشناس وابسته به «مركز بزرگ» عليه گروه سلفيه موضع گرفتهاند موجب تعاطف بيشتر افراد مذهبي با اين گروه شد و مردم پنداشته بودند اين تقابل و رويارويي ادامة مقاومت و مبارزة اهل سنّت است كه قرنهاست در ايران جريان داردو مسئله زماني جدّيتر شد كه مسئول اصلي مركز بزرگ اسلامي و نمايندة منصوب امام در غرب كشور در روزنامههاي رسمي از جمله در سيروان شماره 34 مورخة 22/10/80 حين سخنراني براي تعدادي از روحانيون و در واقع توجيه آنها و تخطيط برنامه مركز بزرگ اسلامي در ارتباط با گروههاي اسلامي مطرح در كُردستان همه را به باد انتقاد گرفته و در اين ميان از گروه سلفيه فعال در كُردستان ايران و ارتباطشان با «القاعده» سخن به ميان آورد. اين نوع موضعگيريها بر ابهام قضايا بيشتر افزوده و شناخت سلفية كُردستان را حداقل براي مردم عادي بغرنج كرده است زيرا سالهاست در كُردستان ساية «وهابيها» را با تير ميزنند، حتي همين اتّهام واهي سر برخي از سرداران را بر باد داده است جايي كه با «وهابيهاي مزعوم و موهوم» سابق اينگونه رفتار ميشد چگونه است با «وهابيهاي موجود» آنهم با چنين اتهامات سنگين هيچ برخوردي جدّي صورت نميگيرد. گرچه مردم عادت كردهاند چنين اتهاماتي را جدّي نميگيرند ولي باز هم جاي حيرتش باقي است مضافاً اينكه برخي از چهرههاي غالباً جوان اين گروه نوپا با مركز بزرگ و جاهايي مشابه آن روابطي داشتهاند.
شايد براي خوانندگان اين مطالب جاي تعجّب باشد و حتي وجود تناقض را در آنها شناسايي كنند كه از يكسو گروه سلفيه متهم به همكاري و همسويي با حكومت هستند و هيچكدام از موضعگيريهاي مركز بزرگ عليه آنها جدّي تلقي نميشود و از سويي ديگر كساني به دليل آنكه آنها را مدافع اصلي و ناب اهل سنّت ميدانند به آنها علاقه پيدا كرده و از آنها حمايت مينمايند. آري اين همان معضل شناخت و مانع اصلي است كه شناخت سلفية كُردستان ايران را براي ناظرين بيطرف مشكل ساخته است. و هر دو واكنش دربارة اين گروه همزمان وجود دارند و هر دو موضع و ديدگاه در بين مردم صاحبان خاصّ خود را دارند.[1]
بيان و توضيح مانع سوّم:
از ديگر موانع فهم درست مردم به نسبت گروههاي اسلامي عموماً از جمله گروه سلفيه، گروههاي سياسي و فرهنگي سكولار ميباشند اين گروهها بر خلاف سرزمينهاي خاستگاهشان يعني اروپا و آمريكا كه بصورت قانوني و منطقي و بينظر با گروههاي مذهبي معامله مينمايند در سرزمينهاي اسلامي غالباً بصورت كينهتوزانه و سركوبگرانه با گروههاي اسلامي برخورد مينمايند محافل سكولار در كُردستان نيز چون ديگر جاها به فعاليت مشغول و مُخلّ هر گونه قضاوت صحيح و به قاعده درباره سلفيه يا هر گروه اسلامي ديگر هستند.
گاهي از وجود و حضور گروههاي اسلامي رقيبشان حاشا ميكنند و آنها را ناديده ميانگارند و گاهي نيز مسائل را بيجهت تعميم ميدهند خطاي عدهاي را به حساب همه ميگذارند و بطور خلاصه در تيره كردن فضاي ديد و بينش مردم مهارت تمام داشته و با پشتوانه تبليغات و تشكيلات در جوسازي يد طولايي دارند مثلاً تيتر نامستند و بدون توضيح روزنامه پيام مردم: «هدف القاعده نابودي كُردها» كه در آن زمان هيچ موضعگيري روشني از سوي القاعده و گروههاي هم پيمانش اعلام نشده بود.
هرگز گروههاي سكولار نميگويند كه: يكي از سه نماينده احزاب كُردستان عراق در شوراي حكومتي عراق بعد از صدام فردي اسلامگرا و نماينده گروه اسلامي «اتحاديهي اسلامي کردستان» يهکگرتووي ئيسلامي کوردستان بود همين گروه بدون داشتن بازوي نظامي توانسته است در حيات سياسي و فرهنگي كُردها مشاركت نمايد و توجه بسياري از فرهيختگان كُرد را به خود جلب نمايد و نيز هرگز نميگويند حركت اسلامي كُردستان يا بزووتنهوه چندين سال در كابينه حكومتي آنها داراي وزير و در پارلمان داراي وكيل بودهاند همچنين گروههاي سكولار گروههايي چون «جماعةالتبليغ» و «جماعت نور» را كه ممكن است در شكل و شمايل شبيه سلفيها و جهاديها باشند اما هرگز گرد مسائل سياسي نميگردند به معنويات ميپردازند. به حساب نميآورند به همان ترتيب «مكتب قرآن» كه هرگز حكم تكفير كسي را صادر نكردهاند اين نكته هم بسيار قابل توجه است كه يك جريان مهم سلفيه پيرو افكار «ناصرالدين آلباني» با هر گونه اعمال مسلحانه و حتي هر نوع تحزّب مخالف هستند و در كُردستان عراق هم به كار فرهنگي و عقيدتي اشتغال دارند ديدگاههايشان از طريق مجله صراطالمستقيم/ ڕێگهی ڕاست اعلام ميشود و هستند مسلمانان و گرايشهاي اسلامي كه خواهان رسيدن مسلمانان به حاكميت از طريق دموكراسي و بطور كلي قرائت دموكراتيك از دين ميباشند. مانند اصحاب مجله «روانگه» و هفتهنامه «سيروان».
همه اين گرايشهاي اسلامي و ديدگاههاي اسلامي كه از تندروي و ارهاب بدورند از نگاه آقايان سكولار گم است. آنها همه اسلامگراهها را به يك چوب ميرانند و حتي بارها در نوشتهها و مصاحبههاي تلويزيوني بر اسناد مجعول تاريخي مانند كتاب «فتوحسوادالعراق» منسوب به واقدي و «لوحه پوستي شارهزور*1» تكيه كرده و سخن از مسلمان كردن و نه مسلمان شدن كُردها به ميان ميآورند*2 و هستند افراد سكولاري كه خصلت ضد ديني ندارند و حتي ممكن است مصلحت دين را هم در بركناري آن از امور اجتماعي بدانند و صميمانه در صدد چارهجويي براي مشكلات جامعه عقبمانده خود باشند ولي اين تعداد به نسبت جريان ضد ديني سكولار قابل مقايسه نيستند. اصل انديشه سكولار صرفنظر از بروزها و جلوههاي گوناگونش در اين تك بيت جميل صدقي زهاوي شاعر فيلسوف عراقي خلاصه ميشود:
هدفم از پخش انديشههايم اصلاح دنياي مردم است نه ستيز باد ينشان*
حال با اين تو ضيحات اين محافل چگونه صلاحيت اظهار نظر درباره هر گروه اسلامي را خواهند داشت ولي متأسفانه با امكانات وسيع تبليغاتي كه در سطح جهاني همسو با قدرتمندان بينالمللي در اختيار دارند سخت به تاخت و تاز مشغولند و گرد و خاك ميافشانند و ديدگاه بسياري را كه از مقاصد تبليغات آنها بيخبراند تار مينمايند.
انتقاد به موضع گروههاي سكولار در كُردستان به معني طرد و رضايت به سركوب آنان نيست بلكه در راستاي بسط و گسترش تحقيقات و پژوهشهاي منصفانه ميباشد.
بيان و توضيح مانع چهارم:
نزديك به دويست سال است در كُردستان طريقت و درويشي رواج بيشتري پيدا كرده بررسي اين پديده اجتماعي و ارزيابي مفاسد و مصالح آن مجالي ديگر ميطلبد هيچ پژوهشي دربارة كُردستان بدون نگاه جدّي به اين پديده ره به جايي نميبرد امّا بهرحال تصّوف كُردستان كه شاخهاي از درخت تناور تصّوف اسلامي ميباشد بعنوان يك واقعيت در گذشته وجود داشته و كاركردهاي ويژهاي هم پيدا نموده و بعنوان يك ميراث قابل بررسي جدّي است و ليكن چيزي حدود نيم قرن و حتي بيشتر است كه تصّوف كُردستان آتشش رفته و دودش مانده است و تلاش عمدة علماي ديني آزاده و عرفاي اصيل و ادباي روشنفكر در راستاي زدودن آثار تخريب فكري و اجتماعي صوفي نمايان و در مخالفت با استثمار و به بند كشيدن مردم بوسيله آن جماعت متشيّخ صورتبندي شده. ملّا هادي افخمزاده در «رساله آگاهي و بيداري ص52 - 50» و ديگر آثارش ابواب بحثهاي متعددّي را در تنقيد از مشايخ گشوده است و آقاي مفتيزاده در كتابچه حكومت اسلامي صفحه 55 مينويسد: « … ورود هر دو بخش تصّوف [تصّوف ذهني و تصّوف علمي]، تدريجاً از حالت يك وسيله سرگرمي بيرون آمد و خود هدف و مطلوب شد، و در مراحل بعد، چنان اصالت يافت كه به خاطر خيالبافيهاي آن، اصول توحيدي را نيز نابود كردند، و تصّوف از اين مرحله به بعد، براي عالم اسلام، خطري شد بزرگتر از خود شاهنشاهي ... و اكنون كار يكسره شده و رهبران فرقهها، خطرناكترين عاملان دستگاههاي جاسوسي داخلي و بينالمللي هستند، و كم و بيش، از گرفتاريهائي كه تا اين چند سال اخير از دست اين آقايان داشتهايم، خبر داريد».*
شيخ علاءالدين نقشبندي(بياره)م:1335 شمسي در رساله قولالحقيق نوشته است: لكن در اين عصر شرّالاعصار جماعتي از جَهَله بدرفتار جهت جلب نام و احترام و تحصيل مال و انعام به ابداي كشف و الهام باسم طريقه نقشيه يا قادريه باطراف رويده و بهر حيله گرويده بدون معرفت به حقيقت نشر آداب طريقت مينمايند و ميخواهند مال و ايمان را از مسلمانان بربايند.
شيخ اسعد در كتاب «بغيةالواجد» كه نامههاي مولانا خالد نقشبندي مؤسس طريقه نقشبنديه در كُردستان را گردآوري كرده مينويسد: ... مخصوصاً كساني كه ادعا ميكنند صاحبدل هستند و به اسم ارشاد بر منصب دعوت تكيه زدهاند غرق در باتلاق جهل ميباشند …
ملا محمد جليزاده(کۆیی)م 1943 ميلادي سروده است:
ههتا شێخێك له كوردستان بمێنێ
ئومێدی زیندهگانیت پێنهمێنێ
ترجمه: تا يك شيخ (مرشد صوفي) در كُردستان بماند اميد حيات براي تو باقي نيست.
حاجی قادری كۆيی م:1315 ه . ق از ادباي بنيانگذار ادب انتقادي و ملّي و روشنفكر برجسته زمان خود سروده است:
خانهقا و شێخ و تهكیهكان یهكسهر
پێــــــم بڵـــــــێن نهفعیان چییه ئاخر
غهیری تهعلیمی تهنبـــهڵی كردن
جهمعی ئهملاك و خهزنه كۆ كردن
دهفعهیهك ئیمتیحانیان ناكهن
تێبگهن زههره یا نه تریاكن
ترجمه: خانقاه و شيخها و تكيهها همگي به من بگويند چه نفعي دارند
غير از تعليم تنبلي كردن و جمع كردن املاك و گنجينهها
حتي يكبار آنها را امتحان نميكنند بدانند آيا زهرند يا ترياك
به همين ترتيب از صنف علما ملا عبدالله جليزاده م:1326، ملا حسن دزلي م:1366 ه . ق، آيتالله مردوخ كُردستاني م: 1354 ه .ش ملا محمد ربيعي م: 1375 و ... را ميتوان نام برد كه در انتقاد تصّوف رايج و اخير كُردستان گفتارها و نوشتارهايي دارند.
در رديف عرفا و مشايخ ميتوان از حاج كاك احمد سليمانيهاي م:1300، محوي م:1327، شيخ عبدالرحمان ابوالوفا م:1284، شيخ عبيدالله شمزيني م:1300، شيخ سعيد نورسي(بديعالزمان) م:1960 و ... ياد كرد كه از انحطاط تصّوف گاهي تند و گاهي ملايم سخن گفتهاند.
از ادبا بمثابه روشنفكران زمان نيز كساني ديگر چون قانع م:1966، فايق بيكهسم:1960، عبدالرحمان شرفكندي(ههژار) م:1369 شمسي و شاعران و نويسندگان بنيانگذار ژ ـ ك در كُردستان ايران و … قابل ذكرند كه در نوشتههاي خود مشايخ و تصّوف رايج را به باد انتقاد گرفتهاند.
علاوه بر نمونههاي ياده شده ميتوان به ارجاعات فراوان ديگري دست يافت كه در انتقاد از متشيّخين گفته و نوشته شده است كثيري از شخصيتهاي زنده نيز شاهد زنده و راويان صادقي از انحرافات آن جماعت ميباشند.
مشايخ طريقت در دهههاي اخير عليه همه جنبشهاي آزاديبخش در ايران و عراق اقدام كرده داستان مريدان شيخ رشيد لولان عليه جنبش بارزانيها زبانزد است.
فرار مشايخ نقشبندي و قادري (شيخ عثمان بياره و شيخ محمد بهاءالدين و سيد طه كماليزاده) بعد از سقوط نظام پادشاهي در عراق (1958) نيز گواه ديگري ميباشد همچنين فرار مشايخ نقشبندي و قادري (شيخ عثمان بياره و سيد طه كماليزاده و شيخ هادي هاشمي) بعد از سقوط نظام پادشاهي در ايران 1979/1357 ادعاي مخالفت مشايخ با جنبشهاي آزاديبخش را اثبات مينمايد و به روشني پرونده نه چندان مثبت آنها را لااقل در عرصه سياست ورق ميزند و از ارتباط مشايخ با نظامهاي حاكم غير مردمي پرده برميدارد.
اما در ايران زماني كه قضيه كُردستان با تسلط جمهوري اسلامي بر مناطق كُردنشين فروكش كرد و ارگانها و نهادهاي جمهوري اسلامي استقرار يافت تصميم گرفته شد از مشايخ صوفيه متشكل در سپاه رزگاري عليه رقبايشان يعني جريان مفتيزاده و جريان گروههاي مسلحانة ضد حكومتِ (كومهله و چريكهاي فدائي و دمكرات) استفاده شود. مفتيزاده در كتابچة درباره كُردستان نوشته است:
حكومت... پس اگر بتواند جماعت حزب رزگاري را به طرف خود جلب كند(...)، هم در صف متحد گروهها، شكافي ايجاد كرده، و اين جماعت را عليه همپيمانانشان وادار به جنگ ميكند؛ و هم گروهي مناسب را براي علم كردن در برابر ما، دست و پا كرده است… فكر كردهاند كار كردن با تنها اين گروه از ضريب اطمينان بيشتري بهره دارد … در يكي از جلسات سرّي … آقاي … به آنان نويد ميدهد كه: ديگر دوران اين وهابيها تمام شد؟! ص30 درباره كُردستان.
به تدريج از مشايخ فراري دلجويي شد و در دهه 70 سروكله مشايخ و وابستگان نزديكشان پيدا شد برادر شيخ عثمان نقشبندي بنام شيخ مولانا به عنوان مقدمه ورود شيخ عثمان همچنين پسر شيخ هادي هاشمي بنام دكتر شيخ حسن و شخص سيد طه كماليزاده به ايران برگشتند گرچه قبلاً با مريدهايشان آشكارا در ارتباط بودند.*
بهر حال بساط تصّوف را دوباره گستردند اكنون در تمام شهرهاي كُردنشين از اروميه و اشنويه گرفته تا پاوه و جوانرود و كرمانشاه خانقاهها و محافل طريقتي به فعاليت مشغولند و همچون گذشته با مراكز سياسي و دولتها در ايران و خارج ارتباط دارند و چنانكه روش همچون گروههايي است جز به منافع طريقت خود و جاه و مقام شيوخ مرده و زنده نميانديشند و چندان در غم اسلام و اهل سنّت و كُرد نيستند حتي افرادي از مشايخ رسماً تمايل خود را به تشيّع نشان دادهاند مانند سيد انور هاشمي در رساله « نيايش به شهادت قرآن!! » و فردي بنام صادقي با داير كردن تكيه علويه قادريه در تهران و سنندج. گو اينكه به قول دكتر زرينكوب در اين اواخر برخي طريقتها مرتع محافل جاسوسي و ماسوني گرديدهاند. ص 99 ارزش ميراث صوفيه.
اين توضيحات درباره صوفيه معاصر بدين منظور است كه چون اينان دشمني ديرينه با همه نحلههاي سلفي و نيز نوگراي ديني بزعم خود وهّابي دارند لذا حضور و فعاليت طريقتهاي متعدد صوفي اما با هدفي واحد مانع از اين است مردم درباره سلفيه درست بيانديشند و سره را از ناسره به خوبي تشخيص دهند. اي بسا چنين وانمود شود هر كس با اين گروههاي صوفي با اين سوابق بستيزد از منظر روشنفكري و خلوص ديني ميباشد و از طرف ديگر صوفياني كه با خشكانديشي و قشريگري و ناعقلانيگري سلفيها پيكار كنند چنين وانمود شود از سر عمق و دوربيني و مردمخواهي و كُردپروري ميباشد. در حالي كه تضاد اين دو دسته بر سر سود و زيان ملّت نيست. به احتمال قوي يكي از محملها و توجيهات فعاليت جوانان احساساتي سلفي مقابله با بدعتها از جمله فعال شدن دم و دستگاههاي طريقتي و عرفاني است (البته ظهور كلونيهاي عرفاني در شهرهايي مانند تهران در پاسخ به سرخوردگي احساسات انقلابي و شكست آرمانخواهي هم قابل تأمل است) شرق شماره 122، 2 بهمن 82* . درست است شرايط اجتماعي پرورندة چنين افكاري است و يكي از فاكتورهاي دخيل ميباشد ولي دستهاي مرموزي هم به ترويج اين جريانات روحي كاذب و يا افراطي ميپردازند باز همان دستهاي مرموز مستقيم يا غير مستقيم به فعاليتهاي خشكانديشان سلفي دامن ميزنند و به اين صورت بازار جدلهاي زيانبخش را گرم نگه ميدارند چنانكه نزديك به يك قرن است در هند و پاكستان چنين جدالهايي را بنام بريلوي ـ ديوبندي ، بريلوي ـ سلفي ، سلفي ـ ديوبندي ، ديوبندي ـ مودودي برانگيختهاند و افراد و جريانات صادق و ناصادقي وارد گود اين درگيريها شدهاند. جاي شكّي نيست دعواي سلفيه حروفي و صوفيان خرافي مرتع مناسبي است كه دشمنان دين و ملّت از آن بهرهبرداري نمايند. امروزه نيز در كُردستان ايران نمونههايي از اين جدالهاي نامنطقي وجود دارند مانند ترجمه مقالهاي از جميل زينو به نام تصوف و انتشار آن در سطح وسيع و در مقابل پخش CD سخنراني سيد جميل هاشمي از مشايخ زنبيل در گردهمايي روستاي زنيبل در ماه مولود سال گذشته (تابستان 83). نيز حضور يكي از خلفاي برجستة شيخ عثمان نقشبندي در سمت رياست اتحادية علماي كُرد زير نظر حكومت جلال طالباني و همچنين حضور يكي از نوادگان مرحوم شيخ حسامالدين بنام شيخ عدنان در مقام وزارت اوقاف حكومت مسعود بارزاني تأمل برانگيزند و در تنشهاي مذهبي در مناطق كُردنشين ايران و عراق بيتأثير نيست.
* قبلاً در بعضي شهرهاي كُردستان به عنوان «جماعت مسلمان» فعاليت ميكردند و هماهنگ با حكومت بودند.
* اخيراً با آشكار شدن شكاف بين افراد وابسته به اين نحله ماهيّت فكري آنان بيشتر مشخص شده است
* نشان از تحوّل فكري است كه اخيراً بين سلفيها اتّفاق افتاده است و اين دومين تحوّل و دگرگوني است كه براي بعضي افراد دستاندركار اين جريان پيش ميآيد.
جماعت مسلمان سلفي جهادي سلفي اعتقادي ؟
* قبل از دوّم خرداد 76 ميتوان به اعلاميهاي از سوي دهها عالم ديني كُرد در مورخه اشاره كرد. بعد از دوم خرداد كه آزادي نسبي بيان وجود دارد به روزنامه سيروان شماره 317، 17 بهمن83 مقاله ملا مصطفي محموديان و پيام كُردستان شماره4 ، 18 ارديبهشت 84 ميزگرد درباره وحدت اسلامي مراجعه شود. ( بازخواني هفته وحدت)
[1] در اينجا سخن از نظرگاه مردم است درباره سلفيه نه واقعيت امر
*1 خوشبختانه تحقيقات تاريخي مجعول بودن اين اسناد را اثبات كردهاند بنگريد به كتاب فتوحات اسلامي حسن حمه كريم و نوشتههاي احمد شريفي در سيروان.
*2و اخيراً با آگرانديسمان (بزرگ كردن) جنايت گروههاي عراقي عليه اسرا و بريدن سر آنها در سايتهاي اينترنتي و سيديهاي توزيعي چنين وانمود ميكنند كه همه اسلاميها جنايتكار هستند.
* نهضت بيدارگري در اسلام، ترجمه محمد مهدي جعفري ص 44
* شبيه نظريه دكتر زرينكوب در كتاب جستجو در تصوّف ايران ص 349 و ارزش ميراث صوفيه ص 99.
* از سلسله مشايخ بانفوذ كُردستان امروزه فقط سيّد طه كماليزاده در قيد حيات است و در اروميه ساكن ميباشد.
* نيز رجوع شود به ويژهنامه صوفيان آپارتماني در روزنامه شرق شماره