چند سالي است برخي از شهرهاي كُردستان جولانگاه گروههايي موسوم به «سلفّيه) گشته است. حضور در مساجد، برگزاري جلسات و سخنرانيها، پخش جُزوات و كتابهاي خاص و داشتن محاسن و شمايل متمايزكننده توجّه افراد زيادي را به خود جلب نموده و انگشت سئوال، ابهام، اتّهام و يا تحسين ديگران به سويشان نشانه رفته است.
مسئله كمكم از اين حالت نيز فراتر رفته بروز و نمودهاي ممتد و متناوب آن گروهها در شهرها و روستاها سبب تجديد مناقشات و مباحثات فقهي و كلامي بر سر مسايلي چون «بدعت» و دايرة آن، انتشار وسيع احاديث در سطح جامعه، بدعت و سنّت در زيارت قبور و ديگر مراسم و شعاير، بحث توسّل و استغاثه و مسئلة تقليد از مذاهب و ... شده است اين مباحثات از گذشتههاي نه چندان دور نيز در كُردستان سابقه داشته است و هميشه موجب درگيري علماي شريعت با مشايخ طريقتها و علماي نوگرا و محافظهكار با يكديگر و عالمان و عاميان بوده است. اين امور باعث چون و چراها و بگومگوها و جدلهاي لفظي نيز شده است و جامعه اسلامي كُرد را به سمت التهاب و دو قطبي شدن و چالشهاي غيرطبيعي و بيموقع بُرده است.
بعد از اتفاقاتي كه در سطح منطقه و جهان پيش آمده قضية «سلفيّه» به تندروي مذهبي و «اسلام سياسي» نيز گره خورده است.
حركت اسلامي كُردستان عراق (بزووتنهوهي ئيسلامي) كه در دهة 80 (1987) تشكيل شده و در حكومت كُردها به عنوان نيروي سوّم بين دو نيروي حزب دمكرات و اتحادية ميهني شركت داشت در چند سال پيش دچار انشعاب شد و گروهي بنام جندالاسلام كه بعدها انصارالاسلام نام گرفت از اين انشعاب متولّد شده نبرد بين احزاب كُردي با اين گروه تازه پيدا شده از سر گرفته شد [هر چند درگيريهايي نيز قبلاً از سوي اتحاديه ميهني با حركت اسلامي رخ داده بود سرانجام به صلح و قرارداد منتهي شده بود]
فاجعة درآوردن جسد مشايخ تهوێڵه و باغهكۆن نيز كه با هر توجيهي كاري به شدّت ناهنجار بود به انصارالأسلام نسبت داده شد. اين تحولات در كُردستان عراق پاي بعضي از عناصر اسلامي در كُردستان ايران را نيز به صحنة سياست كشاند و از بحثهاي عقيدتي و فقهي به سبك سلفيه تا بحث مربوطه به جهاد ادامه پيدا كرد و تا كنون هم ادامه دارد. سرانجام حملات مشترك آمريكا و گروههاي كُردي در آغاز سال 82 به مقّر آنها در منطقة «شاره زوور» به حيات سياسي مستقل و علني انصارالأسلام خاتمه بخشيد. ولي گفتمان ديني آنان هنوز در اقشاري از مسلمانان كُرد و گاهي از زبان بعضي ملّايان در برخي منبرها همچنان باقيست.
از نظر نبايد دور داشت انفجار ساختمانهاي تجارت جهاني در سپتامبر 2001 در نيويورك و متعاقب آن اشغال كشورهاي افغانستان و عراق گروههاي سياسي ـ اسلامي و بطور خاص گروههاي سلفي و بطور اخص گروههاي جهادي [يا به قول دشمنانشان گروههاي ارهابي و تروريستي] را در كانون توجّهات سياسي قرار داد.
هر يك از اين تحوّلات منطقهاي و جهاني بر وضعيّت گروههاي اسلامي در كُردستان ايران بويژه گروه سلفي تأثير مستقيم و غير مستقيم و از دور يا نزديك داشته است امّا همة اين وقايع با حجم و عمق و دامنهاي كه داشتند نتوانست بر ذهنيّت ملّت كُرد آن تأثيري را بر جاي گذارند كه حركت انفجاري ـ انتحاري دو سال پيش اربيل در روز عيد قربان 1424 (1 شباط) 12 بهمن 1382 [1]بر جاي نهاد، اكنون ذهنيّت كُردها در همة بخشهاي كُردستان به نسبت گروههاي اسلامي سخت آسيب ديده است و از محور قضاوت عقلاني خارج شده و به گردونة احساسات درغلطيده و اين همان چيزي است كه سياستبازان و دشمنان اسلام و كُرد خواهان آن هستندـ در حاليكه موقع حملة آمريكا به افغانستان نوعي تعاطف ديني و انساني با القاعده و طالبان در ميان قاطبة كُردها بوجود آمده بود ـ حال همه از «اسلام سياسي» و «تندروي» و «سلفي» و زيانهايي كه به قضية كُرد ميرسانند و تصادمي كه با حقوق ملّي كُردها دارند نگرانند و نامهاي «وهابي» «القاعده» «انصارالاسلام» بر سر زبان عوام و خواص افتاده است. در تمام رسانههاي گروهي مناطق كُردنشين و ميزگردهاي متعدّد سخن از اسلام و ارتباط آن با قضيّة كُرد است*
همه ميپرسند اسلاميها چه كساني هستند و چه ميخواهند. و كساني آگاهانه يا ناآگاهانه داد سخن داده و ناآگاهانه و غير منصفانه به قضاوت مينشينند. با وجود اينكه هيچ گروه اسلامي رسمي و شناسنامهدار مسئوليت اين جنايت انتحاري را نپذيرفته (جز گروهي بنام انصارالسُنّه) ولي تمام گروههاي اسلامي و تمام شاخههاي منبعث از سلفيّه متهم ميشوند و حتي با جسارت تمام به فتوحات اسلامي و پيوند اسلام و كُرد و تاريخ يكهزار و چند صد سالة كُرد تعرّض ميشود.
اين پيشامدهاي پيشبيني شده و قابل انتظار و غير قابل پيشبيني وظايفي را پيش روي افراد آگاه و دلسوز قرار داده است تا بيش از پيش به اين قضيّه اهتمام ورزند و در اولين گام به معرّفي نحلة سلفيه با شعبات و دستجات مختلفشان بپردازند و منافع و مضار و نقشهاي مثبت و منفي آنها را ارزيابي نمايند و پرده از چهرة دلگشاي حقيقت در اين فضاي مهآلود به كنار زنند تا فضاي فكر ديني شفّاف گردد و افراد جوياي حقيقت از سردرگمي به در آيند. اين نوشتار بدين منظور تهيّه شده است تا از سر انصاف ريشه و تبار فكر سلفي شناسايي و اركان و خصوصياتش معلوم شود. اميد است علاوه بر پژوهشگران و حقجويان، هم افراد منتسب به اين نحله و هم مخالفينشان نيز از نتيجة اين كار تحقيقي كه اميد ميرود خيرخواهانه باشد سود جويند. داوري دادگرانه و بخردانه مقتضي است از جوسازيها و تبليغات له يا عليه اين گروه چشم پوشي نموده و پيشداوري را به يكسو نهيم و بايد داعيان و مبلّغان صدّيق سلفيّه از كساني كه با انگيزهاي آلوده به پوشش آنان درآمدهاند به شدّت تميز داده شود و هم در بررسي افكار و عملكرد آنها به اسناد مسلّم تكيه نمود و از گمانهزني و احساسات دوري جُست. شناختهاي سطحي و احساساتي در جامعه چنان كرده است كه افراد مخلص و بيخبر از هر زد و بند سياسي و فرقهاي به محض گذاشتن ريش يا بر سر نهادن كلاه سفيد يا داير كردن كلاسهاي آموزش ديني آماج تهمتهايي چون عضويت در «القاعده» و «طالبان» قرار ميگيرند و امّا چرا قضاوت صحيح دربارة سلفيه چون ديگر مسائل مرتبط با دين چنين دشوار است و چرا افراد جامعه اينچنين در سردرگمي و حيرت فرو رفتهاند موانعي چند دستاندركارند كه آنها را تجت عنوان: «آسيبشناسي پژوهشي دربارة سلفيّه در كُردستان ايران» دستهبندي خواهيم كرد كه در زمينة پژوهش راجع به هر گروه اسلامي ديگر و هر موضوع ديني ممكن است صدق پيدا كند.
[1] و امسال در ارديبهشت 1384 بعد از انتخابات سراسري عراق در 20 ژانويه توسط «انصارالسنه» نزديك 210 نفر از كردهاي اردبيل در يك عمليات انتحاري ديگر در جلو يكي از مراكز پليس كشته و زخمي شدند.
* در همين رابطه تيتير هفتهنامه پيام مردم شماره 3 تحت عنوان «القاعده دشمن كُردها» به اندازة كافي تحريكآميز بود.